اعتراض بر نوشته هایم بی هیچ شرطی وارد است.
وقتی در نظرات خصوصیم میبینم...
اعتراض شده بر نگاره هایم که گه گاه ربطی
به عنوان وبلاگ (مهاجری که تنها رفت) ندارد.
روحم کرخت می شود و دست از کیبورد میکشم اما
حقی به دستانم نمیدهم.
و
برای کسانی که به جای دستم بهانه میگیرند
؛ هورا میکشم
وهوار میزنم
؛ بر سر دستم
که بهانه نگیر
؛ حق با مشتریست
---------
اضافات :
با کفشهای پاره
پرچم را بالا کشیدیمُ
سرودی خواندیمُ
شب را آسوده غنودیمُ
فردا ...
کفشهایمان نبود
پرچمی بود ...
اما ...
پرچم ما ...
نبود !!!
در دور دستها
عده ای کفشهایمانرا بپا کردندُ
پای می کوبندُ
سرود می خوانند هنوز
بسیار زیبا بود، لذت بردم... معلومه طبع شعر و خلاقیت بالایی داری
خواهش میکنم . نظر لطف شماست
neveshtehat kheili ghashange
به خودم رفتن ...
shoma cahnd nafarin mikhyan tanha berin?
میشه سوالتونو تکرار کنید جناب گوجه سبز؟
سلام
وبلاگت یک طرف لوگوی وبلگت یک طرف خیلی خلاقانه بود آقا حال کردم میخواستم استفادش کنم دلم نیومد چون خاصه مخصوص وبلاگ شماست خلاصه برای لوگوی وبلاگتم که شده همیشه بهت سر میزنیم تا دلمون برای اون تنگ نشه
پیروز باشی
مرسی سان شاین جان.
شما بفرما . ما حاظریم لوگو رو تقدیم کنیم
سلام
قشنگ بود و عمیق
حسش کردم
دوستش داشتم
سبز باشی
ممنون آناهیتا.
خواهش
سایت رو چک کردم... کاربردیه
مرسی بوکو
و امید دارند که سرود خواهند خواند هنوز...
کار ما از امید و آرزو گذشت ...
امید رو یادته تو کوچه با هم گرگم به هوا بازی میکردیم؟
رفت یه وام گرفت گاو داری زد ... میدونی الان کجاست؟ ==>ز ن د ا ن
آرزو هم خاطر خواهش بود گفتن سن گ سار کردنش...